علی علی ، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

علی کوچولوی مامان و بابا

سه تا مروارید دیگه

 *سه تا دیگه از دندونات جوونه زد،روز 11 اردیبهشت دندونه پایینت و پیشای جلوتم 15 و 22 اردیبهشت .الان چهار تا مروارید خوشگل داری عزیز دلم ،مبارکت باشه    **خدا رو شکر بهتر شدیم،آخه مامانیم مریض شده بود ،چه مریضی بود دو ماه طول کشید ،هر چند هنوزم خوبه خوب نشدی.نمیدونم شاید مال دندونتم بود ،به هر حال امیدوارم خودم مریض بشم ولی تونه    *** چند وقته که بهت میگم علی بای بای کن دستتو تکون میدی ، مخصوصا وقتی بخوایم جایی بریم یا بغل کس دیگه ای باشی،چقد کارای جدید که انجام میدی بهم مزه میده عزیزم   **** شاسی عکساتو که به دیوار زدیمو خیلی دوس داری ،وقتی بهت میگم عکس علی کو با دست بهش اشاره م...
23 بهمن 1393

عکسای نه ماهگیه من

الان الکی مثلا من خیلی بزرگ شدم خخخخخ سوپر استار مامانشششش الان الکی مثلا من مرد عنکبوتیم عکس خودت که میبینی این شکلی میشی خخخخ...مامان مسخرمون کردی...من علیم این چیه تو سر من اخه خوشتون اومد....چه آقای خوشتیپی شدددم من ...
20 بهمن 1393

علی و گوش دادن اذان

*الهی مامان فدات شه که تا صدای اذان و میشنوی هر جا باشی خودتو میرسونی ,تازگیام موقع اذان یه جورایی میخونی ,بلند بلند داد میزنی انگار توام میخوای باهاش بخونی ,خیلی برام جالبه که اذان و از بقیه چیزا تشخیص میدی,بعدم کامل نماز جماعت رو نگاه میکنی ,امیدوارم که این علاقه ادامه داشته باشه و نماز همیشه برات اولویت داشته باشه  گل پسرم   **نزدیک سه هفته است که سرفه میکنی و نمی دونم چرا خوب نمیشی ,تا حالا چند بار بردمت دکتر و دیشبم اولین آمپولت و زدی الهی بمیرم ضعف کردی از درد ولی چاره ای نبود مامان ,قبلا اصلا برای دارو خوردن اذیتم نمیکردی ولی این مدت از بس که بهت دارو دادم تا قاشق دارو رو دستم میبینی  میزنی زیره ...
2 بهمن 1393
1